من ...
من کیســـــتم ؟ ** تقریبا 28 ساله هستم ، بیست و هشت سال باورهایم را روی هم چیده ام و دیوارهای وجودم را ساخته ام، به تک تک آجرهایی که در این چند سال روی هم بنا کرده ام ایمان داشتم چون با وسواس انتخابشان کرده بودم و با دقت روی هم چیده بودم ، خودم را علامه ی دهر میدانستم در این زمینه . سعی کرده بودم تمام مصادیق خوشبختی را به جا در تابلوی زندگی ام بچینم .. همه چیــــــــــــــــز برایم مثل روز روشن بود ، خوشبختی برای من اینگونه تعریف میشد : خوشبختی یعنی دو لیوان چای گرم و تازه دم به همراه فیلمی دلچسب در کنار همسری که در آرزوهایم بود روزی این لحظات را با او تجربـــــــــــــــــه...
نویسنده :
مامان الهام
12:57